انسانیت به جای عبادت،
طبق شناخت قبلی که همه ی ما از رفتار افراد شیطان پرست داریم و در رسانه ها دیده ایم، این است که آنها ظاهری منحصر بفرد و عجیب و غریبی دارند یا اینکه در مراسمات خود، یکسری اعمال و رفتارهایی انجام میدهند که خاص خودشان است بطوری که هر کسی میتواند تشخیص دهد این افراد شیطان پرست و یا در حال گناه کردن هستند. پس به راحتی میشود آنها را شناخت و از گزندشان در امان بود و یا دین خود را در برابر آنها حفظ کرد. اما فعالیت شیطان به اینجا ختم نمی شود. او خیلی زیرک تر از این حرفهاست که به این سطح از گمراه ساختن انسانها بسنده بکند. شیطان و دوستانش هر بار، استراتژی ها خود را تغییر داده و وارد مرحله ای جدید از فعالیت بر علیه خدا و دین می شوند.

امروزه شیاطین جن و انس، دیگر بطور علنی و واضح با خدا و دین نمی جنگند، چون هم دستگیر می شوند و هم قدرت یار گیری آنها پایین خواهد آمد. آنها در تازه ترین فعالیت های خود که چند سالی است شروع شده است، دارند بصورت نامحسوس و مرحله به مرحله، به عقاید و باورهای دینی-مذهبی انسانها جهت می دهند. [دقت کنید که جهت دادن با دستور و فرمان دادن فرق می کند. در فرمان دادن اینطور هست که شما به یک نفر که (مثلا) دارد نماز میخواند یا به حج میرود بگویید که نماز نخوان، چون نماز دردی را از تو دوا نمی کند یا به حج نرو چون حج رفتن مال اعراب و افرادی با تفکرات سنتی است. این روش معمولا خیلی جواب نمیدهد یا اگر جواب هم بدهد بیشتر افرادی تحت تاثیر آن قرار میگیرند که در سطوح پایین تری از سواد و دانش دینی و اعتقادی قرار دارند.]

شیاطین به دنبال راهی بودند تا بتوانند در دل افراد ‘معتقد و با ایمان’ شک و شبهه ایجاد کنند. چون جدا کردن یک فردی با باورهای دینی محکم و قوی از اعتقاداتش، طبیعتا برای شیطان خیلی با اهمیت تر از انحراف افرادی است که اعتقادات دینی ضعیف تری دارند و یا [اصطلاحا] نزده خودشان میرقصند. از این رو برنامه ریزی های شیطان با دقت بیشتری ادامه یافت تا اینکه تصمیم گرفت به جای حذف کردن اعمال دینی و عبادت، برای آنها جایگزین تعیین کرده و سپس با جهت دادن به عقاید و باورهای فرد مورد نظر، او را از حوزه ی اصلی دین که همان ‘عبادت و پرستش’ هست، به سمت حوزه های فرعی تر دین که “انسانیت” یا ‘اعمال انسان دوستانه’ می باشند، راهنمایی کرده و سوق دهد. [این گام (جدایی از عبادت) باعث میشود تا قدرت ایمانی فرد مورد نظر به مرور زمان تحلیل رفته و او را برای انحرافات بعدی مستعد تر بکند.]

انسانیت

یکی از استراتژی های شیطان در این راستا، استفاده یا بهتر است بگوییم سوء استفاده از شخصیت های معروف، جملات قصار، داستانهای ادبی، دینی و مشابه این موارد می باشد. به فرض، آنها یک جمله یا یک داستان معروف ادبی رو با کمی تحریف و حذف و اضافه، بصورت انبوه در فضاهای عمومی مانند فضای مجازی پخش می کنند تا در دسترس افراد مختلف قرار گرفته و ذهن، روح و روان آنها را درگیر کند. این جملات و داستانها به اشکال مختلفی امروزه دیده می شوند و هر ساله نزدیک به هر رویداد دینی-مذهبی سر و کله شان پیدا میشود. مثلا در مساله عاشورا و دهه محرم، دوستان شیطان فعال شده و با طرح شبهاتی مانند اگر بجای سینه زنی در خانه می نشست و قرآن میخواند بهتر نبود؟ اگر بجای نذری دادن پولهای نذری را برای کمک به ایتام میدادند بهتر نبود؟ و… یا در جریان حج تمتع میگویند اگر این پولهای سفر به عربستان، صرف کمک به خرید جهیزیه و ساخت مدرسه میشد بهتر نبود؟ و یا در روز عید قربان دم از حمایت کردن از حقوق حیوانات زده و دین اسلام را دین خونریزی معرفی میکنند و دهها نوع شبهات اینچنینی دیگر…، داستانهایی که استراتژی آنها، نه در جهت حذف بلکه در جهت جایگزین کردن اعمال عبادی، همراه با ایجاد شک و شبهه استوار است.

اگر یادتان باشد در پست “آن طرف بام کجاست؟” به یک داستان ساختگی [پخش شده در فضای مجازی] اشاره کردیم که در آن نویسنده، با یک ترفند خاصی یک شخصیت روحانی [نماینده دین] را فاسد و اصطلاحا ‘بد من’ یا فرد شرور قصه و در آن طرف، چند جوان مست و شرابخوار را جزو شخصیتهای قهرمان و محبوب داستان معرفی میکرد تا به ما القا بکند که این فرد دینی مساوی با کلیت دین، و آن جوانان شرابخوار یعنی دنیای انسانی و دنیای بدون تزویر. در صورتی که اگر با هوشیاری نگاه کنیم، هر دو شخصیت بازیچه شیطان اند و نماینده هیچ قشری نیستند. امروزه از این نوع داستانها به شکل های مختلفی توسط همین نوع نویسندگان شیطان پرست (دانسته و ندانسته) در حال تهیه و پخش انبوه است و ما نیز (متاسفانه) خواسته و یا ناخواسته در حال کپی کردن و پخش کردن آنها در دنیای مجازی و حتی دنیای واقعی خود هستیم. به یک داستان یا حکایت مشابه دیگری که در دنیای مجازی دست به دست میشود توجه کنید:

به ابوسعید ابوالخیر گفتند:
فلانی قادر است پرواز کند،
گفت: این که مهم نیست ، مگس هم میپرد.
گفتند: فلانی را چه میگویی؟ روی آب راه میرود!
گفت: اهمیتی ندارد، تکه ای چوب نیز همین کار را میکند.
گفتند: پس از نظر تو شاهکار چیست؟
گفت: اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی.
این شاهکار است…

اگر به جملات فوق دقت کنید، در نگاه اول کاملا درست و تاثیر گذار هستند طوری که هر کسی آنها را بخواند ناخودآگاه تحت تاثیر قرار گرفته و دوست دارد آنها را با دوستان خود یا در گروهها و پیج های مختلف به اشتراک بگذارد. اما در اصل، این حکایت کاملا تحریف شده است و نویسنده با یک ترفند خاصی سعی کرده است با تحریف گفته ی ابو سعید ابوالخیر، آن را از مسیر دین و خدا خارج کرده و به سمت اعمال انسان دوستانه سوق دهد تا به ما القا بکند همین که انسان باشید و کسی را نرنجانید و اعمال ناشایست انحام ندهید کافی است و دیگر نیازی به عبادت و اعمال عبادی مانند نماز، روزه، حج، قرآن، مسجد و مشابه اینها نیست. (همین حرف به تنهایی از اهداف شیطانی موجود در پشت این نوشته ها خبر می دهد) اگر مایلید میزان تحریف حکایت ابو سعید ابو الخیر را مشاهده کنید و ببینید چگونه نام خداوند از این داستان حذف شده است، این حکایت را در کتاب “اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابی سعید ابی الخیر” نوشته محمد بن منور، به شکل درستش بخوانید:

«شیخ ما را گفتند فلان کس بر روی آب می‌رود. گفت سهل است، وزغی و صعوه‌ای نیز بر روی آب می‌رود.
گفتند که فلان کس در هوا می‌پرد، گفت زغنی و مگسی نیز در هوا بپرد!
گفتند که فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می‌رود، شیخ گفت شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می‌شود.
مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخسبد و با خلق ستد و داد کند و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدای غافل نباشد.»

این نوع تحریف و ایجاد شبهات آنقدر در دنیای امروز ما گسترش یافته و خود را بر حق نشان داده است تا جایی که امروزه خیلی از جوانان، دین و عبادت را کنار گذاشته و به عقایدی مانند انسانیت، مهربانی و دستگیری روی آورده اند و شعار خود را “دین من، انسانیت من است قرار داده اند.  امروزه حتی شخصیتهای معروف و شناخته شده نیز، با اعمال انسان دوستانه نه تنها مخالف نیستند بلکه از پیش تازان این عرصه هستند. بعنوان مثال، وقتی یک کمپین جهت جمع آوری کمکهای مالی به یکسری اقشار خاص جامعه مانند؛ بیماران، سالخوردگان، کودکان و زنان بی یا بد سرپرست، زلزله یا سیل زدگان و مانند اینها ایجاد شود، فورا تمام افراد اعلام آمادگی کرده و برای واریز وجه یا پخش شماره حساب داوطلب می شوند. اینها همه خوب است و ما نیز این نوع رفتارها و کمک به همنوع را تشویق می کنیم، اما آیا زمانی که حرف از نماز، مسجد و عبادت بشود نیز این جنب و جوش به همین اندازه وجود دارد؟ اگر پاسخ خیر است، به نظر شما به این داستان برنمیگردد؟

از لحاظ دین، کارهای انسان دوستانه زمانی ارزشمند خواهند بود که در کنار اعمال عبادی مانند نماز، روزه، خمس، زکات، حج، قرآن، مسجد و در راس آنها جلب رضایت خدا و برائت از شیطان باشد. شیطان در واقع انسانیت را علم کرد و آن را در مقابل دین قرار داد تا بتواند از این طریق خود را مُحب و خیر خواه انسانها معرفی کند اما در اصل این کار او عین دشمنی آشکار است. چون انسانیت جزوی از دین است و عبادت نیز آن سر دیگر دین، پس چگونه میتوان وسط دین شمشیر زده و این دو را از هم جدا کرد؟ پیامبران و امامان معصوم در راس انجام کارهای انسان دوستانه و خیر خواهانه بودند اما هیچگاه اعمال عبادی را رها نکردند. در سوره انفال، خداوند نیز کمک مالی به نیازمندان و انفاق کردن را بعد از ایمان به خدا و اقامه نماز آورده است:

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون (۲) الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُون (۳) أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ

ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﺩ، ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺗﺮﺳﺎﻥ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺍﻓﺰﺍﻳﺪ ، ﻭ ﺑﺮ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺗﻮﻛﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ (٢) ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻳﻢ، ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ .(٣) ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﻭ ﺣﻘﻴﻘﻲ ﻓﻘﻂ ایناﻧﻨﺪ ، ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺩﺭﺟﺎﺗﻲ ﺑﺎﻟﺎ ﻭ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻭ ﺭﺯﻕ ﻧﻴﻜﻮ ﻭ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ (۴)

حال دو سوال مهم:

۱. خیلی ها هستند که نماز میخوانند اما انسانیت ندارند و اطرافیان را میرنجانند و صد نوع اعمال ناشایست انجام می دهند. آیا اینها کار درست هستند؟
پاسخ:
قطعا خیر. اگر دقت کنید در مطلب فوق عنوان شده است که انسانیت باید در کنار اعمال عبادی باشد و همچنین اعمال عبادی نیز باید همراه با انفاق و کمک به دیگران انجام شوند. طبق آیاتی که از سوره مبارکه انفال آمد، برای مؤمن بودن و یک انسان کامل شدن، این دو شرط لازم و ملزوم هم هستند. افرادی که شما به آنها اشاره کردید هیچ نسبتی با خدا و دین ندارند زیرا دین همواره آزار دادن و آزار دیدن را محکوم کرده است.

۲. جدا کردن و یا مقابل هم قرار دادن عبادت، دین و انسانیت چه پیامدهایی برای انسان در پی خواهد داشت؟
پاسخ:
اگر این اتفاق رخ دهد انسان به معنای واقعی کلمه، ضعیف میشود. البته منظور از ضعف اینجا ضعف مالی نیست. بلکه ضعیف شدن از لحاظ روحی و جسمی است. چون اگر بخش عبادی از کفه ی ترازوی دین جدا شود، تعادل و توازن زندگی انسان نیز به هم میخورد. به بیان کلی، انسان بیدی میشود که با هر بادی خواهد لرزید. کوچکترین اتفاقات اطرافش او را از لحاظ روحی-روانی به هم خواهد ریخت. از لحاظ جسمی، بدن او مستعد ابتلا به انواع بیماریها و حملات ماورایی و غیر ماورایی خواهد شد و از همه بدتر، انسان به یک غلام حلقه به گوش برای شیطان تبدیل خواهد شد تا هر وقت بخواهد او را به هر سمت و سویی سوق بدهد.